سلاخ خانه شماره 5
دوشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۸۴، ۰۳:۴۱ ب.ظ
همراه یکی از مریضها هر ۱۰دقیقه یکبار زنگ اتاق عمل
را میزند و احوال مریضش را جویا میشود، چند بار اول با او برخورد
متمدنانه و مهرورزانه می شود ولی طرف دست بردار نیست تا اینکه یکی
از همکاران بدعنق که دهانش چاک و بستی ندارد آیفون را برمیدارد و میبندد
به رگبار که نکنه فکر کردی ختنهست، نه خانم جون عمل قلبه حداقل ۳ ساعت
طول میکشه، اینجا هم همه برای جواب دادن به سوالای شما بسیج نشدن کارای
دیگه هم هست مریضای دیگه هم هستن...طرف دست و پایش را جمع و بساط معذرت
خواهی را پهن میکند و از ترس اینکه توی اتاق عمل بلایی سر شوهرش نیاورند
یک جعبه شیرینی پیشکش میکند! در جریان اغتشاشات
اخیر حتمن صحنهای را به خاطر میآورید که برادران زحمتکش مشغول ارشاد یکی
از عوامل اغتشاش هستند که ناگهان با یورش عدهای دیگر مواجه میشوند و
همراه با زره و باتوم و شوکر فرار را بر قرار ترجیح میدهند، اما در
صحنهای دیگر تعداد زیادی از همین اغتشاشگران با نزدیک شدن یک لباس شخصی
موتورسوار مثل گلهی گاومیش کفتار دیده متفرق میشوند حال آنکه نسبت
جمعیتشان به آن آدم مثل نسبت پرسپولیسیها به استقلالیهاست و کافیست که
نترسند زیرا همه با هم هستند. توی ادارات دولتی مادامیکه با گردن کج
و دست روی دست روبروی کارمند مربوطه بایستید پشم آبدارچی آنجا هم حساب نمی
شوید ولی به محض اینکه صدایتان را بیندازید سرتان و سراغ مدیر آن خراب شده
را بگیرید خود وزیر شخصن پیگیر کارتان میشود. این
است که توی این مملکت بیشتر مواقع باید تاکتیک تهاجمی اتخاذ کنید، باید
بارسلونا باشید به حریف فرصت فکر کردن به حمله را هم ندهید طوری که راضی
شود به کمتر خوردن، سیستم ادارهی مملکت به مردم یاد داده که سواری بگیرند،
از هرکس جلویشان خم شد خواه برای ادای احترام خواه برای سواری دادن. مخلص
کلام اینکه آقا جان حقتان را بگیرید، به زور هم که شده با چنگ و
دندان حقتان را بگیرید... همین !عنوان برگرفته از : کرت ونهگات
۸۴/۱۲/۱۵