وا مانده،،،!
چهارشنبه, ۷ دی ۱۳۸۴، ۱۲:۵۲ ب.ظ
لحظه هایم شده ازتردید پر
در میان سایه ای وامانده ام
هیچ راهی نیست در چشمان من از میان کاروان جامانده ام
میکنم هرلحظه شک بر خویشتن اعتباری نیست بر این روح من شاخه ای را بی گمان پژمرده ام
کین چنین نفرین شدم بر سوختن در تمام روح من تاریکی است لیک سوسو می کند فانوس من مرده ام از وهم وز تنهایی ام بی صدا مانده است این ناقوس من
نام شاعر ... ؟
۸۴/۱۰/۰۷