واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

و دگر باره

سه شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۴، ۰۱:۵۶ ب.ظ
امشب خیلی ساکت است. و دوست‌داشتنی. حس خوبی دارم. احساس سبکی می‌کنم. سبکی گاهی اوقات خوب است (مانند طرز فکر پارمنید) و گاهی اوقات بد . مثل آن نوعی که میلان کوندرا در کتابش می‌نویسد. ولی من امشب احساس سبکی مثبتی دارم. دلیلش هر چه می‌خواهد باشد باشد. بیشتر حس کردن آن مهم است. تجربه کردن آن. روی یک صندلی چوبی نشستن شاید یکی از دلایلش باشد. و لمس کردن چوب میز. چوب، این موجود مرموز، همیشه برای من تحسین‌برانگیز بوده است. شبیه یک نوع برزخ است؛ بین مرده‌ها و زنده‌ها. هم یک موجود زنده است و در عین حال یک موجود مرده. یک بار از یکی از دوست‌هایم که دندان‌پزشکی می‌خواند و از زیست‌شناسی چیزی سر در می‌آورد خواستم که چوب را برایم توصیف کند. و بگوید که این موجود عجیب و غریب چیست. شروع کرد به بیان کردن یک سری مباحث زیست‌شناسی که تقریبا کوچکترین علاقه‌ای به آن نداشتم و چیزی بیشتر از بیست یا سی درصد آن برایم واضح نبود. از او خواستم که آن توصیفات را متوقف کند. بگذارد که چوب را همان برزخ میان مردگان و زندگان تصور کنم. موقعی که لمسش می‌کنم حسی را به من بدهد که لمس پرهای نرم و زرد یک جوجه اردک.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸۴/۰۹/۱۵
delaram **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">