وقتی دعایم میکردی چشم بسته و گوش تیز میکردم
حرف به حرف آرزویت را هجی میکردم تا اگر روزی دستم به سعادت رسید ، یادم نرود اشتیاق و تمنای حال خوب ، از زبان کدام فرشته بیرون آمده
نامم را گاهی لابلای آرزوهایت دوباره صدا بزن ..... مـــادر !
وقتی دعایم میکردی چشم بسته و گوش تیز میکردم
حرف به حرف آرزویت را هجی میکردم تا اگر روزی دستم به سعادت رسید ، یادم نرود اشتیاق و تمنای حال خوب ، از زبان کدام فرشته بیرون آمده
نامم را گاهی لابلای آرزوهایت دوباره صدا بزن ..... مـــادر !
با همه چیز در آمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو ! در انزوا پاک ماندن نه هنر است نه ارزشمند !
هنر من !
بزرگترین هنر من ! زیستن در خویش است ....