کلام به جز ابزار انتقال منظور و خواسته های مربوط به زندگی روزمره و مفاهیم علمی و فکری آدمها ، مثل نقاشی ، موسیقی و فریاد و اشک محملیست برای برون ریز حال و احساس درون آدمها . نشانه ای است از بضاعت آدمها حتی اگر قصد نمایاندن نداشته باشند.حرفها بخشی از شخصیت ، بخشی از نمای بضاعت آدمند حتی اگر تلاشی مزبوحانه ، رندانه یا فریبکارانه باشند برای القا وایجاد نمایی مطلوب در چشم دیگران . حرف خواه ناخواه ، هم بضاعت را نمایان میکند و هم بی بضاعتی و حقارت را.بسیاری از حرفهایمان تلاشی است برای نمایاندن مطلوب. حرفت فهمیده شدن ، فهمیده نشدن یا درست فهمیده شدن هم که باشد قصدت فهماندن است آنگونه که میخواهی و آرزویت و انگاره ات نفهم بودن دیگران است جز آنچه تو بفهمانی شان و اگر به چشم و شعور چیزی متفاوت با حرف تو ببینند صددرصد نفهمند.حرفهای تو بضاعتت را نمایان می کند .اوج صداقت ، شهامت ، درستی ، سلامت و بزرگی ات و نیز تلاشت برای القا آنها نمایان می شود در حرف . فهمیده هم نشوی ، دیده می شوی آنطور که هست نه آنگونه که میخواهی . باور کن دیده می شوی. از پشت حرفهای به خیال پرصلابتِ کولی بازی ات هم دیده می شوی آنطور که هستی و هست. پی نوشت : وقتی خشم میگیرم به من نگو سکوت کن/ سکوت آن دم مرا میشکندپی نوشت 2 :متن اصلاح خواهد شد ! به عبارتی باز بینی و باز خوانی و ویراستاری !