گاهی وقتا یادت میره که لیوان چاییت روبروت داره یخ می کنه .....
یادت میره که سیگارت تو دستته و باید بتکونیش .....
یادت میره که بین اشک ریختنات پلک بزنی .....
یادت میره که شبها برای خوابیدن باید چشاتو ببندی .....
یادت میره که وقتی تلفن زنگ می خوره اون پشت خط نیست ....!
یادت میره که رفته ....
یادت میره که دیگه همه چیز عوض شده ....
یادت میره که .......
پ.نوشت 1: تشبیه مسخره ایست ولی / من کلکسیون فال های نخوانده ته فنجان های یک نفره شدم ...پ.نوشت 2: دلم همه چیز می خواهد ..... یک سکوت دست نخورده