واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

تورا از تو ربوده اند ، و این تنهایی ژرف است ...!

واگویه های دلارام

عاشقانه هایم و صمیمانه تـرین نوشتـه هـایم آنهایی هست کــه بـرای هیچکس مینویسم و سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کندو اینها همان حرف هایی است که هر کسی برای نــگفتن دارد.حرفــهایی که پاره های بودن آدمی اند...اینـان هماره درجستجوی مخاطب خویشند،اگر یافتند، یافته می شوند.نوشته هایم همانانی هستند که گاه به لبخند وامیدارند و گاه به اشک.. ضرباهنگ کلماتی و واژه هایی که میلغزندو میرقصند از قلب تا قلم!دغدغه نوشتن قلمم را میخراشد اما نوشتن دغدغه ها روحم را .. اینجا فقط طالب آرامش و سکونم از نوع زلال!
___________________________
اگر میخواهی مرا بشناسی ، بشناس!
من خیلی آسانم ، آنقدر آسان که.....

با غزلیات مولانا ، عاشقی میکنم.
با شعرهای شاملو ، زندگی میکنم.
با سمفونی های انیو موریکونه ، بغض میکنم.
با نقاشی های ونسان ونگوگ ، تخیل میکنم.
با شاهکارهای آل پاچینو ، تعمق میکنم.
با کتاب های آلبر کامو ، دنیا را تحمل میکنم.
و با لبخند خدا بر پیکره ِ نحیف ِ انسانی ام،میمیرم ، تمام میشوم و پایان را آغاز میکنم.

کلاسه تحریرات
بایگانی تحریرات
مرقومات ماضیه
صاحب قلم

۲ مطلب در خرداد ۱۳۸۷ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۱ خرداد ۸۷ ، ۱۶:۳۵
delaram **
به خاطر آور زنی را که هر روز زندگیش را دود میکند.ضرباهنگ کلمات موزون را به ستایش تو وامیدارد تا بی ابرویی تو را آبرو باشند... زنی که به عکس تو زل میزندو به سایه ی بی کسی خود مُسکن میدهد،تا از پارادوکس بودن "او" در کنارت دق نکند زنی که از تنهایی خود بیرون میزند و به پنجره ی اتاق تو میرسد عابری حواس پرت...!! که مقصد برایش همیشه کوچه ی خانه ی توست.....بیچاره زن ... که خود را ساکن محله ی شما جا زده است تو به کافه ها ی مشترک برو ، بهانه نیاور بگذار حساب قهوه ها و سیگارها از دستت در برودخیالت راحت او هم قول میدهد همین روزها از فال قهوه ات هم حتی سر و کله اش را بدزدد تا ضیافت نیکوتین و کافئین برایت زهر مار نشودفقط قول بده امشب که به خانه بر می گردی سایه ی او حواس چشمهایت را جلب کند و بعد به این فکر کن که این تمام دوست داشتن زنی ست که عاشقی بلد نیست دوست داشتن های نیمه سوخته ایی که تو را به حرف میگیرند این زن مدتهاست از کوچه ی تو ...اسباب کشی کرده است پ. نوشت : سالهاست ... در خطوط کف دستانم سقوط کرده ام از فراموش شدن نمی هراسم...!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۷ ، ۱۲:۰۱
delaram **